حرف آخر (deadly)

هر چی بخواید میزاریم

حرف آخر (deadly)

هر چی بخواید میزاریم

دل شکسته

                       

شده ام مثل آدم های زلزله زده ، احساس می کنم چیزی را از دست داده ام .

محیط تحمل ناپذیر شده است . چراغ را خاموش می کنند...چراغ را روشن می کنند .

 صدای شکستن شیشه می آید از همه جا صدای شکستن شیشه ها می آید.

حصارهای آزادی فرصت از مرگ می دزدند. آزرده کرد کژدم غربت ،جگر مرا!

مرا مرا حرا شدم از این دیوارهای سنگی بی صدای لخ لخ پای جبرییل و بعد وحی بزرگ را به خودم

 گفتم :تنها بچه ها ، دروغ های کوچک، به لحاظ این که اصول متدیک کاربست دروغ را نمی دانند ، بچه اند.